|
حقّ ِ
تمسخُر:
ماجراي
کاريکاتورهاي
پيامبر اسلام
از ديد رانالد
دوارکين
عبدي
کلانتري ، ۷
مارچ ۲۰۰۶ ـ در
مقاله اي که
اين هفته در
آمريکا منتشر
شد، رانالد
دوارکين، از
مهمترين
فيلسوفانِ
حقوق در دنياي
انگليسي زبان
و نام آورترين
مفسّر مسايل
حقوقي در
آمريکا، ابراز
عقيده مي کند
که اصل آزادي
بيان، شرط
امکانِ
دموکراسي و
شرطِ
مشروعيتِ يک
حکومتِ دموکراتيک
است و هرگز
نبايد با
نيّتِ
جلوگيري از تمسخر
يا اهانت،
آنرا مقيّد
کرد. در
يک نظام
دموکراتيک،
براي آنکه
مشروعيتِ
قوانين همواره
برقرار باشد،
هيچ کس حق
ندارد از گزندِ
اهانت مصون
بماند.
رانالد
دوارکين (Ronald Dworkin)، در کنار
جان رالز که
چهار سال پيش
درگذشت، از
سرشناس ترين
فيلسوفانِ
حقوق و سياست
در آمريکا
محسوب مي شود. او
ادامه دهندهء
معاصرِ
فلسفهء
ايمانوئل
کانت است که
از ديدگاهي اخلاق
شناسانه يا
«دئونتالوژيکال»
بر خودمختاري،
آزادي، و
حقوقِ فردي
تأکيد مي
ورزد.
در نظامهاي
دموکراتيک،
فلسفهء حقوق شاخه
اي از فلسفه
است که به
پرسش هاي
بنياديِ نظام
قانونيِ يک
جامعه پاسخ مي
دهد و ارتباط
قانون با
اخلاقيات را
نيز روشن مي
کند. فلسفهء حقوق
که در غرب
سرچشمه گرفته
است، همچنين
به شرايط و
الزاماتِ
«آزادي بيان»
به عنوان حق
نيز مي
پردازد.
رانالد
دوارکين، در
مقاله اي که
اين هفته در نشريهء
«نيويورک
ريويو آو
بوکز» (۲۳ مارچ)
منتشر شد، در
برابر يک
اشتباه رايج
هشدار مي دهد،
اشتباهي که
ناشي از
بدفهيِ اساس
فلسفيِ دموکراسي
است: اين که گويا آزادي
بيان داراي
حدّ و حدودي
است و بايد
«توازني» ميان
حق آزادي بيان
و چيزي
نامعيّن و تعريف
نشده به عنوان
«رعايت حالِ
فرهنگ هاي
ديگر» برقرار
کرد، که
آزاديِ بيان
تبديل به
«اهانت» يا
«تمسخر» نسبت
به گروه،
مذهب، يا
فرهنگي ديگر
نشود.
دوارکين
مي نويسد:
«آزادي بيان
تنها يک مظهر
و نشانهء
ويژهء فرهنگ
غربي نيست که
بتوان آن را،
از روي گشاده
دستي، محدود
يا تابع شرط
وشروطي کرد،
تا از اين راه
احترامِ
فرهنگ هاي
ديگرکه اين حق
را نمي پذيرند
محفوظ بماند
ــ درست شبيه
به اينکه در
يک نمايشگاه
مسيحي براي
رعايت حال
ديگران يک منورا
يا هلال را هم
اضافه کنيم.
بيانِ آزاد، شرطِ
حکومتِ مشروع
است. قوانين و
سياست ها، مشروع
نخواهند بود
مگر اينکه از
يک روندِ
دموکراتيک
بيرون آمده
باشند؛ و يک
روند هرگز
دموکراتيک
نخواهد بود
اگر حکومت،
فرد يا افرادي
را از بيان
اعتقادات اش
در بارهء
چگونگيِ آن
قوانين و
سياست ها باز
بدارد.»
دوارکين
معتقد است
آنچيزي که
«تمسخر» مي
ناميم نوع
خاصي از بيان
است که محتواي
آن را نمي توان
با بسته بنديِ
ديگري که
محترمانه تر
باشد ارائه
کرد، زيرا اگر
بخواهيم شکل
آنرا عوض کنيم،
ديگر با همان
بيان سرو کار
نداريم. از
همين رو،
کاريکاتور در
کنار اشکال
ديگري از طنز
و هجو، طي قرن
ها از حربه
هاي مهمّ ِ
جنبش هاي
سياسي، چه
باهدف نيک و
چه شريرانه،
بوده است.
دوارکين
مي نويسد:
«بنابر اين،
در يک
دموکراسي هيچ
کس، چه قدرت
مند و چه
فاقدِ قدرت،
حق ندارد از
گزندِ اهانت
مصون باشد.
اين اصل به
ويژه در کشوري
از نهايت
اهميت
برخوردار است
که در راه
انصافِ نژادي
و اخلاقي تلاش
مي ورزد. اگر
اقليت هاي
ضعيف يا
نامحبوب در
ميان جمع، بخواهند
در برابر
تبعيضاتِ
اقتصادي يا
حقوقي توسط
قانون محافظت
شوند ــ براي
مثال اگر آنها
طلب مي کنند
که قوانيني
آنها را از تبعيض
در کاريابي و
استخدام مصون
نگه دارد ــ بايد
بپذيرند که از
سويِ مخالفان
شان، کساني که
مخالفِ تصويب
آن قوانينِ
حفاظتي هستند، مورد
اهانت يا
تمسخر قرار
بگيرند؛ زيرا
فقط جامعه اي
که چنين اهانت
هايي را، به
عنوان بخشي از
مناظره
عمومي، مجاز
مي شمارد است
که مشروعيتِ
تصويب ِ
قوانين موردِ
بحث را دارا
است. اگر ما
انتظار داريم
که افراد
تبعيضگر
يامتعصّب،
سرانجام تن به
رأي اکثريت و
قوانينِ
مصوبهء
اکثريت
بدهند، بايد
در روند رأي گيري
براي آن
قوانين،
بيانِ اهانت
آميز اين افراد
را نيز تحمل
کنيم [اگر
تحمل نکنيم،
آنها نيز
موظف
نخواهند بود
قوانين تصويب
شده را گردن
بنهند].»
بنا
به همين دليل،
دوارکين
معتقد است در
آن عده از
کشورهاي
اروپايي که
انکارِ آدم
سوزيِ هيتلري
(هالوکاست)
غير قانوني
شده، بايد آن
قوانين را
ملغا کرد.
در
برابر اين
گفته که دين و
اعتقاداتِ
مذهبيِ افراد،
مورد خاصي است
که مرکزيتِ
وجودِ شخصيِ
آنها را شکل
مي دهد و
بنابر اين
بايد براي اين
افراد در برابر
تمسخر،
مصونيت ايجاد
کرد، دوارکين
اعتقاد دارد
چنين
استثنايي را
نمي توان و
نبايد قائل
شد. البته
ترديدي نيست
که کساني که
به دينِ افراد
توهين مي کنند
مي توانند
مورد انتقاد
قرار بگيرند.
اما اين دين
است که بايد اصول
دموکراسي را
بپذيرد، نه
اينکه
دموکراسي اصول
دين را.
دوارکين
نتيجه مي
گيرد: «هيچ
ديني حق ندارد
تعيينِ تکليف
کند که چه
چيزي بايد به
تصوير در
بيايد يا
نيايد، به
همان شيوه که
حق ندارد
تعيينِ تکليف
کند چه غدايي
را مي بايد
خورد يا
نخورد.
اعتقاداتِ
دينيِ هيچ فردي
نمي تواند اصل
آزادي بيان را
که شرط امکانِ
دموکراسي است
کنار بزند.»
Abdee Kalantari
March 7, 2006
مهم ترين
کتاب های
رانالد
دوارکين:
- Taking Rights Seriously
(1977)
- A Matter of Principle (1985) This book includes the article Is there really no
right answer in hard cases? and
"Liberalism" (1978).
- Law's Empire (1986)
- Philosophical Issues in
Senile Dementia (1987)
- A Bill of Rights for Britain
(1990)
- Life's Dominion (1993)
- Freedom's Law (1996)
- Sovereign Virtue (2000)
- Justice in Robes (2006)
کتاب
هايی که راجع
به فلسفهء
دوارکين
نوشته شده:
- Marshal Cohen (ed.), Ronald
Dworkin and Contemporary Jurisprudence. London:
Duckworth, 1984.
- Stephen Guest, Ronald
Dworkin. Stanford: Stanford University
Press, 1991.
- Alan Hunt (ed.), Reading
Dworkin Critically. New York
and Oxford: Berg, 1992.
- Justine Burley (ed.), Dworkin
and His Critics. Oxford:
Blackwell Publishing, 2004.
- Scott Hershovitz,
Exploring Law's Empire: The Jurisprudence of Ronald Dworkin. Oxford:
Oxford University
Press, 2006.
|