|
در
همسايگي٬ رعايت و
حقوق
نگاه
دار سر رشته
تا نگه دارد.
رامين
احمدی
در مصاحبه
عالمانه آقای
نيکفر با صدای
آلمان بحث
کاريکاتور
محمد به دو
بخش حقوقی و
اخلاقی تقسيم
شده که اين
امر پرداختن
به بحث را آسان
تر ميکند. از
آنجا که
به بحث حقوقی در
پاسخ به
اعلاميه برخی روشنفکران
داخل کشور
پرداخته بودم
و مشابه
آن بحث را خود
آقايان نيکفر
و لاهيجی هم
به تفصيل مطرح
کردهاند٬ حيفم
آمد از اين
بخش «اخلاقي»
به سکوت
بگذرم. شايد
آقای نيکفر هم
به صرافت
نوشتن بيشتر
در اين باره بيفتد و
اين بخش مورد
تبادل نظر
قرار بگيرد. نيکفر
می نويسد:
«در
اخلاق هم حق
داريم و هم
رعايت. همسايگی را
در نظر
بگيريد. من حق
دارم تا ۱۰ شب
صدای راديويم
را بلند کنم.
با اين کار
مزاحم همسايهام
می شوم. من حق
دارم صدای
راديو را بلند
کنم و او حق
دارد به مجرد
اين که ديد در
ساعت ۲۲ و ۱
دقيقه صدای
بلندی از خانه
مجاور ميآيد٬ از
من شکايت کند.
در اين حال
رابطه ما
صرفاْ حقوقی
است اما اخلاقی
نيست. اخلاقی
اين است که
من رعايت کنم.
اين حساسيتهای
او را در نظر
بگيرم. با اين
کار تا حد
معينی از آزادی
خود می کاهم.
اين کار را
اما
داوطلبانه و
آزادانه انجام
ميدهم و در
نتيجه در مخدوش
شدن آزادی را
نميبينم.
فراموش نکنيم
در همه فرهنگها
دعايت کردن
نشانه بلوغ
است.»
آقای
نيکفر درباره
اخلاق و تمايز
خق و رعايت
درست ميگويد اما
کارآمدی
اين بحث در
مورد
بخصوص کاريکاتور
محمد و اهانت
به اسلام
کاملاْ نسبی
به نظر ميرسد.
شايد از اين
رو که ارزيابی
اخلاقی ما
هميشه نسبی
است و به جهت
نگرش و
فاصله ما از
حادثه مورد
نظر بستگی
دارد. ميتوان
مثال زد که
اگر ايستادهايد
و ميبينيد در
فاصله دوری از
شما جوان بيست
و چند ساله
گردن کلفتی
پيرمردی را به
باد کتک گرفته
است٬
قضاوت اخلاقی
شما بر بی
عدالتی و
بيرحمی جوان و
«عدم رعايت» او
تکيه خواهيم
کرد. اگر نزديک
تر شديد و کسی
به شما گفت که
اين پيرمرد
پدر آن جوان
است٬
آنگاه
برآشفته
خواهيد شد.
حالا نه تنها
اين جوان بيرحم
و مروت است که
برخی ديگر از
ارزشهای
اخلاقی شما
مربوط به حرمت
داشتن پدر را
زير پا گذاشته
است. اما
آنگاه که
بسيار نزديک می
شويد٬ کسی
ممکن است به
شما بگويد که
اين پدر دچار
بيماری جنسی
بوده و به پسر
خويش تجاوز
کردهاست. در
چنين حالی شما
قطعاْ قضاوتهای
اخلاقی قبلی
را فراموش می
کنيد و حالا
احساس شما
نسبت به حادثه
و ارزيابی
اخلاقی شما
ولو اينکه
اعمال خشونت
از سوی جوان
را محکوم کند
مبنی بر
اطلاعات جديد
است و نسبت به
حوان
ضارب نيز احساس
ترحم ميکنيد.
اين مثال را
در آغاز از
اين رو نوشتم
که احساس کردم
شايدقضاوت
اخلاقی خاص
نيکفر در بستری
ار قضاوتهای
حاد اخلاقی
روشنفکران
عليه
کاريکاتوريست
در اروپا شکل گرفته
است. از بورتو
استراس که در
اشپيگل فرياد
کرده است که:
«توهين به
مقدسات مانند
توهين به
شرافت افراد
بايد قابل
مجازات باشد.
شوخی و طنز در
مقابله با
اسلام به ما
کمک چندانی
نخواهد کرد.»
تا گونتر گراس
چپی که در
ماجرای رشدی
از رشدی حمايت
کرده بود و
حال کارتون ها
را به روزنامه
های زمان نازی
تشبيه می کند
و ادعا دارد
که: «ما حق
برخورداری از
امنيت زير نام
آزادی بيان را
از دست دادهايم.»
واقعيت اين
است که در
اروپا و
آمريکا دموکراسيهای
سکولار با
اقليتی
مسلمان و
بيگانه شده از
حکومت و فرهنگ
اکثريت سر و
کار دارند و
در پی آن هستند
که با رعايت
احساسات آنها
و رعايت به
نوعی «همزيستی
مسالمت آميز»
با اين اقليت
برسند.
بگذاريد
به مثال نيکفر
درباره
همسايه و بلند
کردن صدای
راديو
برگرديم و در
روابط اخلاقی
مطرح آن بيشتر
تأمل کنيم.
۱. اخلاق
جه زمانی حکم
ميکند که شما
رعايت همسايه
را بکنيد؟
زمانی
که مفهومی به
نام «همسايگی
خوب» بين شما و
همسايه حاکم
است. شما ميدانيد
که همسايه از ۱۰ شب
به بعد ميخوابد
و همسايه می
داندکه
شما علاقه به
خواب ظهر
داريد. اگر
شما صدای
راديو را از
ده شب به بعد
کم ميکنيد او
هم ساعت
دوازده ظهر
با صدای
نخراشيده
اذان نميخواند.
اخلاق رعايت٬ مراعات می
طلبد. اگر
همسايه شما
دائم مزاحم
شماست و رعايت
شما را نميکندنبايد
از شما انتظار
رعايت داشته
باشد.
۲. اخلاق
زمانی به
رعايت حکم ميکند که
بين شما و
همسايه زبانی
مشترک وجود
دارد. شما حرف
يکديگر را ميفهميد
و هر دو به يک
سری قواعد
اوليه اعتقاد
داريد. از اين
جملهاند
قواعدی چون
اينکه شما در
چهار ديواری
خويش و او در
چهار ديواری
خود استقلال
دارد. هر يک از
شما تنها مالک
زندگی
خويش هستيد و
حق تحميل
علايق خود
و روشهای
زندگی خود را
در خانه
همسايه
نداريد و
در هنگام اختلاف
نيز پا را از جر
و بحث فراتر
نميگذاريد.
حالا اگر
همسايهای
داشته باشيد
که احساس کند
در خانه
خودتان بايد
به ميل او
زندگی کنيد و
هم شما و هم
او بنده ديگری
هستيد و از
خود استقلالی
نداريد و اگر
از شما ناراضی
باشد حق دارد
به خانه شما
بيايد و سرتان
را گوش تا گوش
ببرد. آنوقت مسئله
کم کردن صدای راديو
جزو نگرانی های
اوليه شما
نيست (در نظر
داشته باشيد
که آقايان پيش
از اين سلمان
رشدی را به
مرگ محکوم
کردند و تئو
وان گو را
کشتهاند.)
۳. همسايه
بايد
واقعا صدای
راديو شما را
بشنود و يا
ناچار از
شنيدن آن باشد.
در اين مورد
خاص ما دليلی
در دست
نداريم که
مسلمانان
سراسر جهان
ناچار از ديدن
اين
کاريکاتورها
بودهاند. حتی
آنها که در
دانمارک زندگی
ميکردند ميتوانستند
اين روزنامه
را نخرند و به
کاريکاتورها
نگاه نکنند
بدون اينکه
اين امر در
جريان زندگی
روزانه آنها
خللی وارد
کند.
۴. همسايه
همسايگی را ميفهمد
و حد همسايگی
را نگه ميدارد
و از «رعايت»
شما «ضعف» شما
را استنباط
نميکند. چرا
که و گر نه روز
ديگر پس از کم
کردن صدای
راديو بايد ساعات
خواب را نيز
به ميل او تنظيم
کنيد. پس از
اين
کاريکاتور
نوبت به نقاشی
های ديگر ميرسد.
حالا کلاوس
اشتوتمان هم
تهديد به مرگ
ميشود. به
تدريج نوبت به
رمان٬
موسيقي٬ خوردن و
نوشيدن در ماه
رمضان٬
حجاب زنان و
همه آن
«اهانت»های
ديگر ميرسد
که الحمدلله
سابقه آن را
در ايران
خودمان داريم.
۵. کم
کردن صدای
راديو حقی
است که مسير
زندگی شما را
تغيير نميدهد و
يا به خطر نمياندازد.
حقی است که از
آن ميتوانيد
صرفنظر کنيد.
يعنی بايد ديد
که عمل مورد
نظر از جهت
اخلاقی برای
شما و همسايه
چه وزنی دارد.
اين بحث قضاوت
اخلاقی شما را
به بستر
مجادله نسبيت
فرهنگی ميکشد.
دراينجا برای
يک عمل خاص
قضاوتی خارج
از آن فرهنگ و
قضاوتی درون
فرهنگی می توان
در نظر گرفت و
اهميت اخلاقی بزرگ يا
کوچک آن را به
مقايسه گذاشت.
اگر برای اين
بحث جدول زير
را در نظر
بگيريم:
ميتوان
به سادگی و
سرعت از سر A,B,C با مثالهای
کوچک گذشت.
مورد A
عملی است
که چه از نظر
فرهنگ اسلامی
و چه از نظر
راه دموکراسی
و حقوق بشر کم
اهميت است.
فرض کنيد در
اين مورد انتخاب
اسامی اسلامی
برای کودکان
باشد. چه
فرهنگ غرب و
چه فرهنگ
اسلامی در اين
مورد حساسيت
خاصی نشان نميدهد
و بر سر آن به
جنگ و مقابله
خيابانی نميپردازند.
مورد B
عملی است که
درفرهنگ
اسلامی مهم
است اما برای
فرهنگ غرب
اهميت ندارد٬
مثلاْ روزه
نگاه داشتن و
يا نماز
خواندن مسلمانان
را ميتوان از
اين جمله
دانست. مورد C را نيز ميتوان
ممنوعيت
ازدواج
کودکان فرض
کرد که برای
فرهنگ غرب مهم
است و
مسلمانان
ساکن ممالک
غرب در رعايت
آن مشکل عمدهای ندارند. هيچ
يک از اين
موارد باعث
مقابله و رويارويی
دو فرهنگ نميشوند.
اما مورد ٬D
اعمالی که برای
هر دو فرهنگ
از نظر اخلاقی
با اهميت است
محل نزاع تلقی
ميشود. نيکفر
در انتخاب «کم
کردن صدای
راديو» مورد
آسانی را بر
ميگزيند.
طبيعی است که
در اين مورد
«رعايت» باعث
نميشود که
شما مجبور
باشيد بخشی
از هويت خويش
و يا ارزشهای
اعتقادی خويش
را انکار
کنيد. مشکل
مورد
کاريکاتورها
اين است که
مسئله از يک
سو با آزادی
بيان و آزادی
در تمسخر
مقدسات در غرب
و از سوی ديگر
با تهديدهای
خشونت آميز
جوامع اسلامی
چون فتوای رشدی
و قتل ناشر او
و «وان گو»
آميخته است.
دشوار ميتوان
اين مسئله را
به «کم کردن
صدای راديو»
مانند کرد.
۶.
آخرين
بحثی که
درباره «اخلاق
رعايت» می
خواهم به ميان
بکشم با خود
اسلام ارتباط
دارد. نيکفر
به درستی تذکر
ميدهد که:
«مسلمانان به
عنوان
مسلمانان
فاقد اتوريته
اخلاقی شده
اند. کسی يا
کسانی نيستند
که شماتت
اخلاقی کنند و
حرفشان را
جهانيان جدی
بگيرند. آنانی
که جلوی صحنه
را پر کردهاند
همگی آلودهاند
و فاقد هر
گونه شان
اخلاقياند.»
از حرف نيکفر
چنين به نظر
ميرسد که
مشکل با
مسلمانان است و
يک انفاق سياسی
چنين پيش آمده
که عدهای جلوی
صحنه را پر
کردهاند که
بويی از اخلاق
نبردهاند.
اما جور ديگر
هم ميشود به
اين مشکل نگاه
کرد و آن اين
است که اخلاق
در اسلام
چندان قوی
نيست. اين
مذهب با ورود
در حوزه
سکولارپايه اخلاقی
نيرومندی
نداشته است.
کتاب مقدس
دروغ و جنايت
و دزدی و برده
داری را توجيه
می کند. آنها
که به اخلاق و
اسلام هر دو
پايبند هستند
ميگويند آن
بخش از آيات
عرضی است و
ذاتی دين نيست
و يا به اسم
تشابهات سعی
ميکنند از
اهميت بخشی از
کتاب مقدس
بکاهند. اما
مشکل اصلی پا
بر جاست. در
مورد ما ايرانيان
که مسئله از
اين هم فراتر
ميرود. وقتی
مذهبی
ايدئولوژی
حکومت شد و به
تعبيه قوانين
سياسی و
اقتصادی
پرداخت و
توجيهگر
شکنجه و اعدام
مخالفان شد و
همه رهبرانش
در برابر
اين رويه
سکوت اختيار
کردند و اکثر
آيات عظامش به
بهرهبرداری
مالی از
آن پرداختند
ديگر آن مذهب نميتواند
ادعای روحانی
بودن و تقدس
هم داشته
باشد. توهين
به چنين مذهبی
حق ملی ماست .
اينجاست که
بايد پرسيد
اگر ملت و يا
روشنفکران
ما در اين
باره سکوت
اختيار کردهاند
از روی «رعايت»
و بخاطر
«همزيستی
مسالمت آميز»
است يا از روی
ترس و اجبار؟
اگر تقدسی را
به تهديد
شکنجه و مرگ
حفظ کردند
«رعايت» به
سرعت مفهوم
خود را از دست
می دهد و شايد
اگر به خاطر
آنچه امروز بر
سر الهام
افروتن آوردهاند
نبود٬ من
از سر اين
نکته آخر به
سکوت ميگذشتم
که سکوت در
اين مورد
کم مخاطره
ترين انتخاب
است.
رامين
احمدی
|