|
مخملي
ها و خانه هاي
«آزادي»
در
بحبوحهء اوج
گيري جنبش ضد
جنگ ويتنام در
آمريکا ،
«کنگره براي
آزادي فرهنگي»
مجبور شد به کار
خودش پايان
دهد. اما نبرد
فرهنگي
سازمان اطلاعاتي
و جاسوسي سيا
متوقف نشد.
کارل برنستين
روزنامه نگار
آمريکايي در
مقالهء
معروفي که در
اکتبر ۱۹۷۷ در
شمارهء بيستم
نشريهء
«رولينگ ستون»
چاپ شد، افشا
کرد که طي
بيست و پنج
سال تا آن
تاريخ ، چهارصد
روزنامه نگار
آمريکائي به
خدمت «سيا» در
آمده بودند.
اين عده که
نام آنها را
برنستين يافته
بود، شامل
روزنامه
نگاران خارجي
يا کساني که
فقط اطلاعات
جزئي با «سيا»
رد و بدل کرده
بودند نمي شد
، بلکه
خبرچينان
واقعي و
جاسوسان تمام
وقتي را که
زير پوشش
ژورناليستي
فعاليت مي
کردند در بر
مي گرفت.
بعضي از اين
روزنامه
نگاران براي
شبکه
سي بي اس ،
روزنامه هاي
ميامي نيوز يا
واشنگتن پست
کار مي کردند. دو
ماه بعد در يک
گزارش سه
قسمتي ،
روزنامهء نيويورک
تايمز افشا
کرد که سيا
صاحب پنجاه
روزنامه،
شبکهء خبري،
ايستگاه
راديويي و
نشريه هاي
ادواري است که
بيشترشان
خارج از
آمريکا بودند
و هدف آنها
پخش
پروپاگاند يا
حتا پوشش براي
عمليات
جاسوسي بود .
عناصر نفوذي
سيا در يک
دوجين سرويس
خبري مشروع
نيز
رخنه کرده
بودند.
(کارل
برنستين همان
کسي است که به
اتفاق همکارش
باب وودوارد
قضيهء تقلب
انتخاباتي
واترگيت را
برملا کرد و
باعث بي آبرويي
و استعفاي
رئيس جمهور
وقت آمريکا
ريچارد نيکسون
شد ـ در فيلم
«همهء مردان
رئيس جمهور»
ساختهء آلن
پاکولا،
داستين هافمن
نقش کارل
برنستين را
بازي مي کند.)
طي
جنگ سرد،
راديو اروپاي
آزاد و راديو
آزادي ، با
بودجه
آمريکا،
فعاليت شان را
روي بسيج ناراضيان اروپاي
شرقي متمرکز
کردند؛ روندي
که در دههء
هشتاد و در
زمان رياست
جمهوري رانلد
ريگان ، با
پشتيباني
فعال از جنبش
کارگري
«همبستگي» در
لهستان و کليساي
کاتوليک اين
کشور، آغاز
انقلاب هاي
«نرم» يا مخملي
را رقم زد. در
دههء ۱۹۸۰
ميلادي،
کابينهء
ريگان به طور
فعال از جوخه
هاي مرگ
آمريکاي
لاتين ، به
ويژه در ال
سالوادور، براي
کشتار
انقلابيان چپ
حمايت مي کرد.
در سال ۱۹۸۶،
آليورنورث و
اليوت
ابرامز،
کارشناسان
امنيتي و
مشاوران
پنتاگون، به
طور مخفيانه
از درون کاخ
سفيد ، با
همکاري
قاچاقچيان
ايراني مهمات
در اروپا و
اسرائيل ، از
جمله منوچهر
قرباني فر ،
با حکومت
اسلامي ايران
وارد معامله
شدند تا در
ازاي آزادي
گروگانهاي
آمريکائي در
لبنان ، به
ايران
تسليحات
نظامي بفروشند.
پولي که از
ايران دريافت
مي شد ، سپس
باز هم به طور
غيرقانوني در
اختيار
«کونترا» ها يا ضدانقلابيان
دست راستي
نيکاراگوئه
قرار گرفت تا
با جنگ داخلي
حکومت
ساندنيست ها را در
اين
کشورسرنگون
کنند. طي اين
معاملات ، آمريکا
صدها موشک
ضدتانک و ضد
هواپيما و
مهمات ديگر به
ايران فروخت.
با افشا شدن
اين معاملات ،
به محبوبيت
ريگان ضربه
مهمي وارد شد،
آليورنورت و
اليوت ابرامز
در دادگاه
محکوم شده و
از مقام شان
برکنار شدند.
اين دونفر، سالها
بعد در زمان
رهبري جورج
دبليو بوش،
دوباره
فعاليت هاي
خود را از
سرگرفتند.
اليوت ابرامز
در پيشبرد جنگ
عراق نقش
فعالي بازي
کرد.
در
سال ۱۹۸۲-۸۳،
ريگان
وکنگرهء
آمريکا
«موقوفهء ملي
براي دموکراسي»
(نشنال
اِنداومنت
فور دموکراسي
ـ NED)
را به وجود
آوردند تا فعاليت
هاي فرهنگي
سيا را دنبال
کند. نخستين
مدير «ان اي دي» (NED) جان
ريچاردسون،
درسالهاي ۱۹۶۰
مديريت راديو
اروپاي آزاد
را به عهده
داشت. بخشي از
پولهاي
موقوفه به جيب
همان
گروههايي رفت
که از
کونتراهاي
نيکاراگوئه
حمايت مي کردند.
يکي از آنها
تشکيلات
«خانهء آزادي»
(فريدم هاوس)
بود. ويليام
کولبي رئيس
سيا اعلام کرد
از اين پس
بسياري از
فعاليت هاي
مخفي فرهنگي
را مي توان به
طور علني از
طريق «ان اي دي»
جلو برد.
«خانهء
آزادي» در
تمام دوران
جنگ سرد ، با
حمايت فعال از
پيمان نظامي
آتلانتيک
شمالي (ناتو) و
همکاري نزديک
با سيا ، در دو
دورهء رياست
جمهوري رانلد
ريگان ، در
فعاليت های
مخفيانهء کاخ
سفيد و پيشبرد
کارزار
روانيِ ضدکمونيستي
در آمريکاي
لاتين و بخش
هايي ازشرق
آسيا ، از
جمله
افغانستان ،
نقش فعال
داشت. «خانهء
آزادي» از
طريق سازمان
هاي ظاهري
(فرانت) نظير
«مرکز اطلاعات
افغانستان» ،
«کميتهء امداد
افغانستان» ،
و «کميته براي
افغانستان
آزاد» ، به
مجاهدين
افغاني که با
دولت
کمونيستي وقت
و ارتش سرخ
شوروي در اين کشور
مبارزه مي
کردند، کمک
هاي مالي و
استراتژيک مي
رساند. در اين
کارزار
ضدکمونيستي ،
فعالان خانهء
آزادي با
سرويس امنيتي
پاکستان
همکاري
داشتند.
در
سال ۱۹۸۶،
«خانهء آزادي»
يکي از
سردبيران
اصليِ نشريات
«کنگره براي
آزادي فرهنگ»
(ملوين لاسکي)
را به استخدام
خود در آورد
تا با تأسيس
آژانسي در لندن
، مقاله هاي
پروپاگاند و
تبليغي در
نشريات بين
المللي به چاپ
برساند. در
خود بريتانيا
روزنامه هايي
چون «ديلي ميل»
و «ديلي
تلگراف» و در
آمريکا «وال
ستريت جورنال»
مقالات
نويسندگان
سرشناس ضد
کمونيست را از
اين طريق
دريافت مي
کردند.
از
اواخر دههء ۱۹۹۰
ما با جهان
ديگري روبرو
شديم که با
دنياي دوقطبي
عصر جنگ سرد
به کلي متفاوت
است. جنگ هاي
شورشي و ضدشورشي
در آمريکاي
لاتين ، شرق
آسيا ، و
آفريقا ديگر
به اندازهء
دهه هاي پيشين
شدت نداشتند.
سازمانهاي
چريکي که
استراتژي جنگ
هاي دراز مدت
توده اي را
دنبال مي
کردند و از
جانب سه ابرقدرت
اصلي دنيا
حمايت مي شدند
(ائتلاف
آمريکا و چين
مائويستي در
برابر اتحاد
جماهير شوروي) ، به
تدريج رو به
افول گذاشتند.
دنيا به سمت
يک قطبي شدن
سير کرد و
سرکردگي يا
«هژموني»
نظامي و
اقتصادي
آمريکا بيش از
پيش در جهان
تثبيت شد.
فايل
های صوتی
:
بخش
اول اينجا
کليک کنيد.
بخش
دوم اينجا
کليک کنيد.
بخش
سوم اينجا
کليک کنيد.
|